محمدکسری و محمدصدرامحمدکسری و محمدصدرا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

محمد کسری و محمد صدرا

سفر کرمانشاه

اولین سفر سال 1395 ما به شهر کرمانشاه بود،ما از  6 تا 10 فروردین در شهر کرمانشاه بودیم و از بازارچه سنتی و مجتمع ارگ دیدن کردیم و روز 9 فروردین عمه فرزانه و عمو کیومرث و محمد طه و محمد امین به ما ملحق شدن و همگی با هم به باغ گلها رفتیم و از طاق بوستان دیدن کردیم ،بسیار خوش گذشت و طاق بوستان بسیار جای دیدنی و زیبایی بود و شما 4 تا پسرا حسابی بازی کردین و بهتون خوش گذشت امیدوارم تا پایان سال همواره خوش و خرم باشین. پسرای گلم در کارگاه شیرینی پزی جیگرها در باغ گلها الهی همیشه زنده باشین         ...
9 فروردين 1395

جشن پایان دوره اشاره قرآن

کلاس دوره ی اشاره شما 4 ماه بود که شما این  دوره را با نمره کامل گذراندین.امیدوارم در تمام مراحل زندگیتون موفق باشید.   کیک جشن فرشته ها دانش آموختگیتان مبارک این عکس هم با هم کلاسی هاتون با خانم خزائی ...
8 آبان 1394

جشن تولد 4 سالگی

               عشقای مامان وبابا تولدتان مبارک   سلام عزیزهای دلم تولد 4 سالگیتون مبارک الهی 120 ساله بشین و همیشه شاد و خرم باشید. جشن تولد شما با تم مک کویینی با حضور عمه ها و دایی ها و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها  برگزار شد .     بادکنک آرایی جشن       تزیینات دیوارها     تزیین میز و میوها کیک تولد   آقایون داداش ها در حال روبوسی الهی فداتون بشم ،دور سرتون بگردم   ماشاالله دوچرخه هاتون مبا...
7 آبان 1394

باغ پرورش ماهی

روز 5 شنبه ما همراه با خانواده بابا امیر به باغ پرورش ماهی رفتیم، ما در کنار وسایل بازی کودکان نشستیم و شما دوقلوهای ناز من همراه با پسر عمه ها حسابی بازی کردین و تا عصر که خواستیم برگردیم بازی میکردین،   مادرجون که گوسفند قربونی کرده بود برای ناهار یه کباب خوشمره درست کرده بود و برای عصرانه هم اش رشته خوشمزه،جا داره همین جا از مادرجون مهربون تشکر کنیم و خسته نباشید بگیم،مادر جون نظرتون قبول روز بسیار خوبی بود، وقتی هوا خنک شد به دریاچه رفتیم و قایق سواری کردیم   و بعد از اون به سراغ ماهی ها رفتیم و آنها رو از نزدیک دیدیم و راستی کلی هم توت خوردیم. ...
1 خرداد 1394

سفر ابیک

ما آخر هفته به خونه خاله مینا و عمو میثم(دوست مامان زهرا) دعوت شدیم و روز جمعه به سمت ابیک قزوین حرکت کردیم وقتی رسیدیم خاله الناز و عمو علی اونجا بودند و بعد از ما خاله مهرنوش و عمو میلاد هم رسیدند. شب بسیار خوبی بود و به همگی ما خیلی خوش گذشت و شما به همراه عمو میثم ارگ میزدید و می رقصیدین و شادی میکردین ،بعد از خوردن شام خوش مزه دوباره مثل همیشه کلی با عمو علی بازی کردین و تقریبا ساعت 3 شب بود که خوابیدین.       صبح روز بعد به گاوداری خاله مینا رفتیم و شما با دیدن گاوها کلی ذوق زده شدین چون اولین باری بود که از نزدیک گاو  میدیدین ،محمد صدرا حاضر نشد کنار گاوها عکس بگیره ولی موفق شدم یه عکس از م...
17 ارديبهشت 1394

بوستان اب و اتش

در این روزهای دل انگیز ببهار هوا خیلی خوبه و ادم دوست داره هر روز بره پارک و از طبیعت استفاده کنه ما هم به همراه عمه ها و مادرجون به بوستان اب و اتش رفتیم اول یه کم اب بازی کردین و بعد من چندتا عکس یادگاری ازتون گرفتم الهی قربونتون برم بعد از شام همگی به پل طبیعت رفتیم و کلی پیاده روی کردیم     ...
4 ارديبهشت 1394