ما آخر هفته به خونه خاله مینا و عمو میثم(دوست مامان زهرا) دعوت شدیم و روز جمعه به سمت ابیک قزوین حرکت کردیم وقتی رسیدیم خاله الناز و عمو علی اونجا بودند و بعد از ما خاله مهرنوش و عمو میلاد هم رسیدند. شب بسیار خوبی بود و به همگی ما خیلی خوش گذشت و شما به همراه عمو میثم ارگ میزدید و می رقصیدین و شادی میکردین ،بعد از خوردن شام خوش مزه دوباره مثل همیشه کلی با عمو علی بازی کردین و تقریبا ساعت 3 شب بود که خوابیدین. صبح روز بعد به گاوداری خاله مینا رفتیم و شما با دیدن گاوها کلی ذوق زده شدین چون اولین باری بود که از نزدیک گاو میدیدین ،محمد صدرا حاضر نشد کنار گاوها عکس بگیره ولی موفق شدم یه عکس از م...