محمدکسری و محمدصدرامحمدکسری و محمدصدرا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

محمد کسری و محمد صدرا

تولد یک سالگی

جشن تولد شما با حضور همه عمه ها و دایی ها و پدر بزرگ و مادر بزرگ ها برگزار شد ،همه زحمت کشیدن و برای شما کادوهای قشنگی رو اوردن ،دست همگیشون درد نکنه،ما خیلی خوشحال بودیم که شما یک ساله شده بودین و یه کم وزن گرفته بودین و یه کم مو در آوردین،اینم عکس  تولدتون ،الهی مامان دور اون چشمای گردتون بگرده     انشاالله 120 ساله بشین ...
22 مرداد 1392

سفر مکه

وقتی شما تو دل مامان بودین و هنوز به دنیا نیومده بودین، که مارفتیم مکه ،من و بابا امیر تو حرم پیامبر اکرم در شهر مدینه نشسته بودیم و برای سلامتی شما دعا می کردیم البته اون موقعه نمیدونستیم که شما دو قلویید ،ما اونجا نیت کردیم که اسم شما رو به نام نامی پیامبر اکرم ، محمد بذاریم و بعد از اینکه فهمیدیم دو قلیویید اسمتون رو محمد صدرا و محمد کسری گذاشتیم انشاالله حضرت محمد و اهل بیتش نگهدارتون باشن،عشق های مامان، همیشه از همه بخواهید که اسمتون رو به صورت کامل صدا بزنند،  من و بابا امیر اونجا کلی لباس های قشنگ براتون خریدیم اینم تصویر روی ماهتون با لباس های مکه:         ...
22 مرداد 1392

نیمه شعبان 92

عمه فرزانه اومد دنبال ما و همه با هم رفتیم خونه مادر جون،شب با هم رفتیم میدان صادقیه و یه گشتی زدیم و همه جا شیرینی و شکلات و شربت پخش میکردن شما دو تا هم که عشق شکلات:     محمد صدرا و کسری با محمد امین ...
22 مرداد 1392

جیغ جیغوهای مامان

ماشاالله از صدتا دختر بلندتر جیغ میکشید ،فقط کافیه به خواسته شما عمل نشه جیغتون گوش آدم رو کر میکنه،مادر جون میکه اگر به حرف بیفتید دیگه جیغ نمیزنید،خدایا کمک کن جیگرهای مامان به حرف بیفتن،چند روزیه که محمد کسری همش میگه دایییییی به همه چیز میگی داییییی؛وقتی بهتون میگم جیگر مامان کیه ؟با  یه صوت زیبایی میگید من ،عاشق من گفتنتونم.
22 مرداد 1392

نوروز 1392

بابا امير هفته اول عيد رفت سر کار و ما تصميم گرفتيم هفته دوم  بريم آمل،صبح زود دو ماشين شديم و رفتيم ،ما و خانواده عمو مسعود،خيلي خوش گذشت به خصوص به شما دو تا ،چون همش عو و زنمو شما رو ميذاشتن دو چادر و تاپ ميدادن تا تونستيد خونه عزيز بازي کردين اينم عکس هاي لب دريا اونجا بابا قايق کرايه کرد و رفتيم تو دريا آقا محمد صدرا ترسيده بود وگريه ميکرد و آقا محمد کسري هم ميخنديد و حال ميکرد بعدش هم رفتيم شهربازي و ماشين برقي سوار شديم خیلی خوش گذشت امیدوارم همیسه شاد و خندون باشید عسل های مامان ،شما دو تا امیدهای زندگی من و باباتونید امیدوارم تا آخر عمرتون همیشه خوش و خرم باشید. محمد کسری و محمد صدرا با بابا امیرشون لب دریا محمد کسر...
22 مرداد 1392

جارو برقی

هر بار که میخوام خونه رو جارو کنم 10 سال از عمرم کم میشه،میدونید چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی میخوام جارو کنم یا دسته جارو رو بر میدارید میخواهید خودتون جارو کنید     یا میرید رو جارو برقی میشنید و همدیگرو هول میدین،که من از ترس میمیرم ،میترسم خدای نکرده بیفتین زمین       تازگی ها که یاد گرفتین هی درجه جارو رو کم و زیاد میکنید یا کلا خاموشش میکنید،ای خدا من از دست این دو تا جیگر چه کنم یا سر اینکه کی جارو کنه دعوا میکنید،خدایا کممممممممممممممککککککککککککک الهی همیشه سلامت باشید و شیطنت کنید ،اشکالی نداره امید های زندگیم عاشقتونم ...
22 مرداد 1392

کد 415

من این عکس رو برای شرکت در مسابقه براتون اماده کرده بودم که متاسفانه اپلود نشد   و مجبور شدم این عکس رو بفرستم. دوستان عزیز لطفا برای رای دادن به امید های من عدد415 رو به شماره 20008080200 پیامک کنید.     ...
22 مرداد 1392

هندوانه

تو تابستان چون هوا گرمه هندونه میچسبه ولی به شما دوتا دیگه خیلی میچسبه،هر جفتتون عاشق هندوانه هستین   و من هر روز یه برش بزرگ براتون میارم و میدم بخورید ،نوش جونتون بخورید و زود بزرگ بشین جیگر طلا ها ،آبیاری بعدش خیلی جالبه ...
22 مرداد 1392

تولد محمد امین

روز عید فطر تولد محمد امین بود و ما به خونه عمه فرزانه رفتیم ،شما دو تا کلاه های جشن رو سرتون کرده بودید و کلی ژس گرفته بودین بعد از تولد حسابی با بادکنک ها بازی کردین و شب دسته جمعی همه با هم رفتیم پارک، بستنی و پفک و لواشک و تخمه و............... خوردیم شما هم کلی بازی کردین و بهتون خوش گذشت،هوا سرد شد و ما خواستیم لباس تنتون کنیم که سرما نخورید ،اینجا عمه افسانه داره لباس تنه آقا محمد کسری میکنه که از خنده غش کرده ...
22 مرداد 1392